خواه به حماقتهای جهان بخندی، پشیمان میشوی؛ بر آنها بگریی هم پشیمان میشوی،خواه به حماقتهای جهان بخندی و خواه بر آنها بگریی، در هر دو حال پشیمان خواهی شد،یا به حماقتهای جهان میخندی یا میگریی، به هرحال پشیمان میشوی؛
محمدرضا شجریان، نمایندهی حافظهی جمعی یک ملت بود. او زبان مردم بود، در کنار مردم بود و در کنار مردم هم ماند؛ برای آدمهایی که خوب زیستن را بلد بودهاند و خوب هم مردهاند، مرگ معنایی ندارد. او در حافظهی جمعی ما جاودانه شده است.
اگر تو نیز به حفظ ظاهر خویش اهمیت بسیاری قائل هستی و خود را برای همه آشکارا فاش نمیکنی، به مانند بسیاری از مردمی که به اشتباه زندگی میکنند و تنها به نمایشی خارجی بسنده میکنند.
یک بار نوشتی میخواهی وقتی مینویسم کنارم بنشینی. یادت باشد، در این صورت نمیتوانم چیزی بنویسم (به هرحال نمیتوانم زیاد بنویسم.) ولی در آن صورت دیگر ابدا قادر به نوشتن نخواهم بود. نوشتن یعنی گشودن بیش از اندازهی خود؛