صفحه 5

# روزنوشت‌ها

از مشاهدات روزانه‌ام در روزنوشت‌ها می‌نویسم.

برچسب

78 نوشته

# آدم‌هایی که به‌شان اندیشیده‌ام

بعد برای آن‌که حالم خوب شود، به آدری هپبورن فکر کرده‌ام. زیباترین زنی که دیده‌ام. زمینی نیست. رفیق ستاره‌ها بوده و در معصومیت، مثل ماه. در همان عکسش که با لباس یک دست سیاه به بیرون از کادر زل زده. با چهره‌ای فاتحانه برای تمام قلب‌هایی که تسخیر کرده. چگونه ان‌قدر زیبا؟

# روزهای غم

ما فقط همین را داریم. زندگی‌ای غم‌انگیز و بی‌هوده؛ اما داریم‌ش. من همیشه آدم‌های ساده رو دوست داشته‌ام. آدم‌هایی که روی جدول‌های خیابان راه می‌روند و همیشه در جیب‌شان شکلات دارند، با دیدن بچه‌ها می‌خندند و غذای‌شان را آرام می‌خورند.

# فردیت ما

به تجربه فهمیده‌ام که ما به دوستی با آدم‌هایی بسیار متفاوت خوشحالیم. آدم‌هایی که در فید توئیتر یا اینستاگرام‌مان نمی‌بینیم‌شان، در محل کارمان نیستند و به طور خلاصه، آدم فضایی‌اند.

# صداهای رود

پیرمردهایی که می‌خوانند؛ شرط‌بندی و توریست‌هایی که به رودخانه خالی نگاه می‌کنند. شب‌های زاینده رود، آن‌جا که به چهارباغ می‌رسد، این‌طوری‌ست با هزار داستان.

# محدوده‌ی شخصی

من مدت‌ها به آدم‌ها دقت کرده‌ام. به زمانی که محدوده‌شان را گسترش می‌دهند. مثلا در سکوت. در سکوت تا دلت بخواهد گسترش پیدا می‌کنی.